۱- با اعلام اسامی نامزدهای نهایی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، یک نام بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفت. «مسعود پزشکیان». وزیر دولت خاتمی و نفر سوم گزینه های اعلام شده جبهه اصلاحات. پزشکیان در انتخابات ۱۴۰۳، سه گزینه بیشتر روبروی خود ندارد. گزینه هایی تجربه شده که دیگر نیازی هم به آزمون و خطا ندارد.
گزینه اول پزشکیان، تکرار دولت اصلاحات است که از اساس منتفی است. چرا که دولت اصلاحات پایه گذار خروج از «دولت وحدت ملی» در ۳۵ سال گذشته است که یقینا حتی حرف زدن از تکرارش، تنها به تقویت رادیکالیسم در کشور می انجامد، همانطور که در پایان دولت اصلاحات اینگونه شد و خروجی تندروی های اصلاح طلبان، نهایتا به انتخاباتی ختم شد که سیاه ترین دوران سیاسی- اقتصادی و اجتماعی را برای آینده جمهوری اسلامی با انتخاب احمدی نژاد رقم زد. انتخابی که با بازی اصلاح طلبان در زمین افراطی ها، اجرایی شد و زمینه شکست هاشمی با رقیب تراشی پر تعداد اصلاح طلبان، مهیا گردید.
برای اینکه عمق این موضوع را بهتر درک کنید، توجه شما را جلب می کنم به یک اتفاق خاص قبل از انتخابات ۸۴. زمانی که یکی از سران اصلاحات در ملاقات با رهبری، مطالبه گری کرد و خواستار جلوگیری از تخریب هاشمی در انتخابات ۸۴ شد. پاسخ رهبری اما فقط یک جمله بود. «راه تخریب هاشمی را شما به همه نشان دادید و هموارش هم کردید!».
۲- اما پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۳، دو گزینه محتمل خارج از تکرار دولت اصلاحات هم پیش روی خود دارد.
گزینه اول «روحانی ۱۳۹۲» و گزینه دوم «همتی ۱۴۰۰». دو گزینه کم شانس ولی تایید صلاحیت شده. روحانی وقتی در زمستان ۹۱ به ملاقات رهبری رفت، برای اخذ نظر ایشان برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲. با گرفتن دو پاسخ مثبت و شنیدن یک نکته منفی برگشت. روحانی آنروز درباره آمدنش شنید که «شما هم می توانید بیایید مثل دیگران...»، درباره موضوع هسته ای هم شنید که «منتقدان حرف خودشان را زدند، شما هم پاسخ داده و حتی کتاب هم چاپ کردید!». ولی مهم ترین نکته ای که روحانی آنروز از رهبری شنید این بود. «مردم، شما را خیلی نمی شناسند و باید هزینه زیادی در انتخابات برای تبلیغات خود کنید!». حرفهای آنروز رهبری به روحانی، بسیار درست بود. چون بعدها روحانی موفق شد هم ثبت نام کند و هم تایید صلاحیت بگیرد و هم از مذاکرات هسته ای خود دفاع کند!. اما نکته منفی که رهبری متذکر شدند، کاملا پابرجا بود. «روحانی، رای فراگیر نداشت!». خاطرم هست یک روز که بر حسب اتفاق به مرکز تحقیقات استراتژیک رفته بودم. جلسه ستاد انتخاباتی روحانی هم برقرار بود. بواسطه دعوت یک دوستی، گفتند بیا و اندازه یک جمله حرف بزن. منم رفتم و گفتم. «تمام مدل های تبلیغاتی، الان بکار آقای روحانی نمی آید، چون برندینگ سیاسی یک کار چند روزه و حتی چند ماهه نیست». بعدش هم برای اینکه راهکاری داده باشم، گفتم. «اما یک راه حل فوری وجود دارد، آقای روحانی می تواند «عبای خود» را در بیاورد و «عبای آقای هاشمی» را بپوشد!». اینکه این فرضیه چقدر مورد توجه قرار گرفت و عملیاتی شد را نمی دانم. ولی در اینکه روحانی از «این همانی با هاشمی»، بهره زیادی گرفت، تردیدی وجود ندارد. اتفاقا افول روحانی از زمانی آغاز شد که در انتخابات خبرگان ۹۴، «عبای هاشمی» را در آورد با رونمایی از «عبای روحانی»، لیست جداگانه ای به سرلیستی خودش داد و بعدها نتایجش را هم دید.
۳- در مورد «همتی ۱۴۰۰» اما وضعیت «دوری از هاشمی» بسیار بدتر شد و با وجود آنکه به توصیه بزرگی، در حمایت از وی نوشتم ولی تمام پیام های من به ایشان درباره مخاطرات نگفتن از هاشمی، با یک پاسخ روبرو شد که. «آقای همتی، محذوریت دارد در نام بردن از هاشمی!». این شد که نهایتا برند سازی «دو ماهه از همتی» در فقدان بهره گیری از «مگا برند هاشمی»، نتیجه بسیار ناامید کننده ای را رقم زد و ثابت کرد «برندینگ های شخصی و منتقدانه سیاسی»، هرگز توان ایجاد سونامی های انتخاباتی را در سطح مگا برند هاشمی ندارد.
۴- جناب پزشکیان. یقینا شما از همان لحظه اول اعلام تایید صلاحیت خود با «سونامی مشاوره های انتخاباتی» روبرو شده و خواهید شد، پیشنهادات زیادی درباره شعار و رنگ و کمپین های انتخاباتی … . معمولا قبل از هر انتخاباتی، همه القای پیروزی و پدیده شدن می کنند و یقینا با تعابیر بزرگی، فضای ذهنی نام و مطلوب خود را مدیریت می کنند. بنده چون چنین بنایی ندارم و نه الان و نه بعد از انتخابات- مثل دولت روحانی- از شما انتظاری نداشته و نخواهم داشت، تنها به ذکر این نکته بسنده می کنم که جنابعالی با وجود آنکه در میان چهره های سیاسی موجود، برندی شریف، نجیب و شجاع محسوب می شوید، یقینا بی اتکا به «مگا برند هاشمی» قدرت جذب آرای فرآگیر اقشار مختلف مردم را ندارید. تاکید من بر «مگا برند هاشمی» بخاطر آن است که اگر برند اصولگرایان و اصلاح طلبان همیشه یک سبد جمعی رای در کشور داشته و دارند، هاشمی همواره به تنهایی، یک سبد رای اختصاصی داشته و دارد که حتی به وقت شکست و افول هم، ۱۰ میلیون رای بود!. هاشمی تنها شخصیت سیاسی در کشور است که میزان رای اولی که از مردم گرفت، با رای آخرش برابر بود. آنهم به فاصله سی و پنج سال!. بگذریم از اینکه این سبد رای در سال ۹۲ به رقم خیره کننده ۳۰ میلیون رای هم رسید و تنها اشارتی کافی بود که به انتخاب یک رئیس جمهور بیانجامد.
جناب پزشکیان!. من در مناقب هاشمی سخن نمی گویم، حرف من لزوم بهره بندی از مواهب مگابرند هاشمی است. گوش خود را به تئوری پردازان انتخاباتی ببندید. در این مدت کوتاه، هیچ آبی از کمپین ها و شعارها و رنگ ها برای شما گرم نخواهد شد. گوش مردم از اینها پر است. منطقی ترین راه این است که بروید دنبال پروژه «این همانی با هاشمی» که قاطبه مردم، همیشه او را گره گشا دانسته و می دانند. کار سختی هم ندارید. چون اخلاص و صداقت شما برای مردم، باور پذیر ش می کند. فقط کافی است، تقیه نکنید و چند اقدام علنی بکنید. شما می توانید به ملاقات محمد هاشمی با کوله باری از تجربه بروید و مشاورتش را طلب کنید و علنی بگویید بنا دارید از محسن هاشمی و ۴۰ سال تجربه عمرانی وی برای امور اجرایی دولت خود بهره بگیرید. در مناظره ها از نام بردن هاشمی، ابا نکنید و از راه «سازندگی»، به عنوان موفق ترین مدل عبور از بحرانهای اقتصادی یاد کنید و خاطره دولت وحدت ملی هاشمی را برای مردم زنده کنید. البته این نافی همکاری جنابعالی با جبهه اصلاحات هم نیست ولی مطمئن باشید که تنها «این همانی» شما و هاشمی برای مردم، امید موثق ی می سازد تا راهی صندوق های رای شوند. اتفاقی که تنها در سالهای ۹۲ و ۹۴ به نام هاشمی رقم خورد و در سال ۹۶ و در زمان فقدانش هم، به واسطه احترام ملت به او، تکرار شد.
در نهایت جناب پزشکیان، آرزو می کنم به دعای خیر آیت الله مظلوم، سخنران امسال مراسم سالگرد ارتحالش، شما باشید به عنوان «رئیس جمهور دولت وحدت ملی برای سازندگی دوباره ایران». انشاالله.
محمدمحمودی
دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی