شاید تو هم، مثل من فکر میکردی «برو به درک» ی جور فحاشیه!! ولی اگر بدونی درک ی جای زیبا و خوش منظرهست، آرزو میکنی که حتما بری و اونجارو از نزدیک ببینی!
اگر حالا کنجکاو شدی که بدونی درک کجاست فقط کافیه این سفرنامهرو بخونی و به امید خدا در یک فرصت مناسب، کولهتو ببندی و راهی شی!
شنیده بودم که روستای درک در استان سیستان و بلوچستان و تقریبا در نزدیکی چابهار قرار داره و برای رفتن به این مکان زیبا اگر قرار بود که خودم رانندگی کنم باید حدود 24 ساعت کلاژ و ترمز میگرفتم که به نظرم اصلا منطقی نیومد! پس فکر کردم بهتره مسیر ریلی یا هواییرو انتخاب کنم. مسیر هوایی رفتن به فرودگاه هرمزگان یا کنارک بود که باید باقی مسیرو از جاسک تا زرآباد و در نهایت با ماشین، به مقصد میرسیدم. مسیر ریلی هم به این صورت بود که باید به کرمان، زاهدان یا بندرعباس میرفتم و از اونجا به چابهار بعد هم روستای درک میرفتم.
برای اینکه در این سفر طولانی، خستگی کمتری احساس کنم، مسیر هوایی رو انتخاب کردم، به فرودگاه هرمزگان رفتم و از اونجا با ماشینهای سواری که وجود داشت، به سمت روستای درک حرکت کردم که تقریبا 135 کیلومتر فاصله داشت.
بعد از گذشت حدود 2 ساعت بعد به مقصد رسیدم، کمی از ظهر گذشته بود. وقتی از ماشین پیاده شدم چند نفر از اهالی روستا دورم کردن و میخواستن اقامتگاههای بومگردیرو نشونم بدن. اقامتگاههای بومگردی اونجا با چیدمان سنتی، حال و هوای زیبایی داشت و برخورد مردم خونگرم جنوب هم شوق موندن در اونجارو دوچندان میکرد.
بنابراین، توی یکی از همین اقامتگاهها ساکن شدم و بعد از شستن دست و صورت، با غذای محلی دوغ پا که یکی از غذاهای سنتی چابهاره پذیرایی شدم. جاتون خالی، خیلی خوشمزه بود، تقریبا ی چیزی مثل خورش قیمه خودمون که به جای آب، توش دوغ میریزن! بعد از غذا، تصمیم گرفتم کمی استراحت کنم و بعد از ظهر برای گشت و گذار آماده شم.
حدود ساعت چهار بود دیگه طاقت نیاوردم و باید میرفتم …
مسیر ساحلو پرسیدمو حرکت کردم … تلاقی زیبا و کمنظیر ساحل و کویر، قدرت خدای بزرگ در قاب طبیعتِ بینهایتو نمایش میداد! زیبایی و صد البته پاکیزگی ساحل روستای درک، واقعا جذاب و خیرهکننده بود، به طوری که در وصف نمیگنجه! جایی که سه نوع ساحل شنی، ماسهای و مرجانی در کنار هم دیده میشد. کفشهامو درآوردم و آروم روی ساحل نرم و پنبهای حرکت کردم هر نفسی که میکشیدم، حس خاصی به من دست میداد، حسی که انگار لبریز از حال خوب و آرامش بود.
چیزی که برام تعجب به همراه داشت وجود آب شیرین در نزدیکی دریا بود که منطقه سرسبز و جنگل زیباییرو به وجود آورده بود. بعد از قدم زدن توی ساحل زیبا، که میگفتن تپههای ماسهای اون برای دردهای عضلانی خوبه، قایقسواری لذت خاصی داشت که تا به حال تجربهشو به این صورت نداشتم. با تماشای غروب سرخابی خورشید، حال عاشقی رو داشتم که دلم میخواست به خاطر این همه زیبایی، خدارو در آغوش بگیرمو ازش تشکر کنم.
دو روز توی این روستا بودم و حسابی بهم خوش گذشت. البته اینم بگم که دَرَک در زبان بلوچی به معنی سکونت در کنار دَرَگ یا درهست که با گذشت زمان به دَرَک معروف شده.
به شما هم پیشنهاد میکنم که حتما حتما اگر خاطرهای از سفر دارید، سفرنامهتونو برای ایرانگرد بفرستید، تا هم به اسم خودتون منتشر بشه و هم اینکه یه جاذبه گردشگری به علاقمندان سفر معرفی بشه …
سفرنامه از: امید دلنشین